عزیز دلبندم فرهاد

جزییات تولد فرهاد مامانی 2

خلاصه فرهاد مامان اصلا شرایط خوبی نداشت و شما هم خیلی گریه میکردی خیلی زیاد هرچی بگم کم گفتم خیلی نا آروم و بیقرار بودی  و بیچاره مادر جون خوب و مهربان که باید از دو نفر پرستاری میکرد و همه کارهای خانه رو انجام می داد و  از مهمانان هم پذیرایی میکرد و من از همین جا ازش تشکر میکنم و تا همیشه بهش مدیونم. دیگه تا نزدیک 30 روز تقریبا مادر جون پیش ما بود و ایشون هم  بعد از این 30 روز طاقت فرسا از پیش ما رفتند و هر چند شما کم کم بهتر میشدی ولی باز میگم خیلی ناآروم بودی . بعد از رفتن مادر جون  ما دیگه تنها شدیم و من و بابایی باید  مسولیت شما را به طور کامل بر عهده میگرفتیم و همه کار های مربوط به شما رو ا...
14 تير 1393

جزییات تولد فرهاد مامانی

اول سلام عرض میکنم خدمت  تمامی دوستان گلم  و نهایت سپاس رو ازشون دارم به خاطر نظراتی که گذاشته بودند و جویای احوال ما شده بودند و  عذر خواهی خودم رو جهت تاخیری که داشتم اعلام میکنم و لی واقعا سرم شلوغ بو و سرگرم بحث شیرین بچه داری شده بودم و هم اینکه واقعا خسته بودم و مقداری نیز به استراحت و آرامش داشتم ولی حالا که آمدم پر انرژی و با توان آمدم  و امیدوارم بتوانم مطالب خوبی را بنگارم .   فرهادی  جون من وارد ماه نهم که شدم اسباب و وسایلم را تمام و کمال جمع و جور کردم و عازم بوشهر شدم البته هرچند خیلی برام سخت بود ولی به خاطر اینکه خیالمون راحت تر باشه رفتم.  این مدت کار مراقبت بهداشتی ام را مرکز بهدا...
14 تير 1393

میلاد فرهاد دعزیزم

ميلاد روز ميلاد تو باران آمد روز ميلاد تو بود   كه هوا بوي شبنم وشقايق مي داد   و خدا مي خنديد   عطر ياس از در و ديوار هوا مي پاشيد   و نسيم از تو بشارت مي داد   باد بر پنجره پا مي كوبيد زلف افشانرا بيد در مسيد تو پريشان مي كرد   هر كجا سروي بود به تواضع سر راه تو بر پا مي خواست تاكها با تو تباني كردند غوره ها از تپش قلب تو انگور شدند سركه ها را خير آمدنت شيرين كرد برگ ها از سر تعظيم تو مي رقصيدند و خزان در قدم شاد تو نقاشي كرد وبه تر دستي استاد ازل   شعبده اي برر پا بود   گوشها منتظر   اولين گريه ي شيرين تو بود چشمها منتظر   اولين ساغر سيماي ت...
14 تير 1393
1