جزییات تولد فرهاد مامانی 2
خلاصه فرهاد مامان اصلا شرایط خوبی نداشت و شما هم خیلی گریه میکردی خیلی زیاد هرچی بگم کم گفتم خیلی نا آروم و بیقرار بودی و بیچاره مادر جون خوب و مهربان که باید از دو نفر پرستاری میکرد و همه کارهای خانه رو انجام می داد و از مهمانان هم پذیرایی میکرد و من از همین جا ازش تشکر میکنم و تا همیشه بهش مدیونم. دیگه تا نزدیک 30 روز تقریبا مادر جون پیش ما بود و ایشون هم بعد از این 30 روز طاقت فرسا از پیش ما رفتند و هر چند شما کم کم بهتر میشدی ولی باز میگم خیلی ناآروم بودی . بعد از رفتن مادر جون ما دیگه تنها شدیم و من و بابایی باید مسولیت شما را به طور کامل بر عهده میگرفتیم و همه کار های مربوط به شما رو ا...
نویسنده :
فاطمه خواجه
16:57